فرق عشقو ازدواج
سوز نیو اشک قلم
مرداب از رود پرسید تو چرا زلالی... رود گفت من گذشتم .. تو نیز بگذر...
درباره وبلاگ


هرکجامحرم شدی چشم از خیانت بازدارکه محرم تا مجرم یک نقطه فاصله دارد

پيوندها
ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
آهنگ
سر دنده ال ای دی led
ردیاب مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان غزال دشت هات ای وطنم ایران و آدرس babandam.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 153
بازدید کل : 92446
تعداد مطالب : 155
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
ح صالحی ک

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 31 خرداد 1394برچسب:, :: 15:14 :: نويسنده : ح صالحی ک
داستان کوتاه و زیبای مرغ عشقفرق عشق و ازدواج...

شاگردی از استادش پرسید: عشق چست ؟
استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی…
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه آوردی ؟
با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیداکردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم.
استاد گفت: عشق یعنی همین…!
شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست ؟
استاد به سخن آمد که : به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی…
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت .
استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم .
استاد باز گفت: ازدواج هم یعنی همین…!
و این است فرق عشق و ازدواج …




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: